بیسوادی بصری، روح شهر را از درون میخورد
طراحان ایده – شماره دوم
بهعنوان عضوی از جهان متصل به حوزهی شگفتانگیز دیزاین، همواره دغدغهام، شهری زیبا و عاری از زوائد بیهویت آویخته بدان بوده، هست و بهگمانم خواهد بود! بهزعم من؛ آنچه بهشکلی ناهنجار و درهم و بدقواره در اطرافمان اتفاق میافتد، حاصل بیسوادی بصری ماست. بیسوادی بصری، چیزی شبیه به بیسوادی در خواندن و نوشتن است اما بهجای واژهها و جملهها در شیوهی نگاه به اطرافمان ظهور میکند.
سواد بصری یعنی توانایی درک و تفسیر مفاهیم و انتقال درست آن به مخاطب. آنچه به ارتقاء سواد بصریمان کمک میکند چیزی نیست جز دیدن و دیدن و دیدن. از طریق دیدن و درست نگاه کردن میتوانیم سواد بصریمان را پرورش دهیم و موجب غنای تجربههای ذهنیمان شویم. هر چه تجربههای ذهنی ما پُربارتر و غنیتر شود، به تبع آن انتقال مفاهیم، مسیر هموارتری را پیش رو خواهد داشت.
شاید بد نباشد به جای اینکه تأکید این نوشتار را بر تعریف تئوریک سواد بصری متمرکز کنم – که با یک جستجوی ساده بدان میرسید – کمی به کارکردهای آن در زندگی روزمرهمان بپردازم.
پیشنیاز سواد بصری، احاطه بر عناصری پایهای همچون خط، نقطه، سطح، جهت و امثال آن برای انتقال درست مفاهیم و پیامهای بصری در شهر و حتی در شیوهی طراحی داخلی خانههایمان است؛ همهی اینها در کنار تسلط بر کنتراست (تضاد) در برابر هارمونی (هماهنگی) است که معنا مییابند. وقتی در خیابانهای شهر قدم میزنید و با دهها صحنهی نازیبا و بدشکل روبرو میشوید؛ و یا وقتی یک گلدان شمعدانی در تراس کوچک یک خانهی قدیمی نظرتان را جلب میکند و لختی برای تماشای آن از حرکت بازمیایستید؛ یعنی سطح سواد بصری جامعهمان در بالانس سینوسی خطرناکی حرکت میکند. هنوز نمیدانیم که آزمون و خطاهای بیدانش و بیاساس، چگونه روح شهر را از درون میخورد. حجم ساختمانهای کلاسیک و نئوکلاسیک و کپیکاریهای بیحساب و کتاب در فرآیند شهرسازیمان، گواهی بر همین مدعاست.
بازیگران اصلی این داستان اما چه کسانی بودهاند؟ همهي ما!
سواد بصری، حرکت بر مدار زیباییشناسی است و مهمترین گام برای کسب دانش و سواد بصری، نگاه کردن است. شاید در یک نگاه کلی کار سادهای به نظر برسد اما درست نگاه کردن و تربیت جهانبینی هر فرد بر اساس میزان جسارت، تمایل و اشتیاق او نسبت به این مقوله تعریف میشود. راهکار فاصلهگذاری میان بیسوادی بصری و دستیابی به دانش بصری، اجتناب از مصرفزدگی و تکرار و کپیکاریهای غلط است. جرأت تحلیل، تجربه، تغییر و حرکت به سوی کمال را در خود تقویت کنید. بیمحتوایی فرهنگی در بند بند اجزاء به اصطلاح حرفهایمان موج میزند و برای رهایی از آن باید مسیر آموزش و یادگیری ناب را هموار کنیم. برای فاصله گرفتن از مصرفگرایی و دور ماندن از چرخهی معیوب بیسوادی بصری در جامعه، آموزش، مهمترین مؤلفهی نجاتبخش است. برای نهادینه کردن سیستم و ساختار آموزشی نظاممند و هدفمند، همهی ما مسئولیم و از هیچ تلاشی نباید فروگذار کنیم.